به نام خدا
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت ــــــــــــــــــــــ یک موی ندانست ولی موی شکافت ــــــــــــــــــــــــــ اندر دل من هزار خورشید بتافت ــــــــــــــــــــــــــــ آخر به کمال ذره ای راه نیافت
درگذشته(منظورم سالهای قبل از آشنایی با کنگره و آموزشهای آن است )چون همانطور که در دنیا رسم است تاریخ را به دو دوره ، مثلا قبل از کرونا و بعد از آن تقسیم می کنند یا حوادث و مسائل دیگر مثل قبل از 11 سپتامبر و بعد از آن. دلیلش هم تاثیر گذار بودن آن پدیده است . برای من هم آشنایی با کنگره دقیقا به همین صورت است چون اندیشه ام کاملا متحول شد) گاهی اوقات که از خیابان و بازار گذر می کردم با خودم می اندیشیدم چقدر صنایع ، شغل ها و حرف مختلف هستند. تازه اینها بخش کمی از دانش عصر حاضر بشر است که مقابل دیدگان من است . بماند چه علم ها ، دانش ها ، رشته ها و صنایع و حرف دیگری در
پهنه ی گیتی هست که من نمیدانم .
شاه کلید حرفم در این نوشتار همین نمیدانم است. رسیدن به این کلمه ، پهلوانی می خواهد که در طی طریق خود بازوان اندیشه اش را با تمرین تواضع و آموزش نزد دانایان، کار آزموده و قوی کند ، برای زمانی که به سکوی پرتاب برسد . سکوی پرتابی به نام "نمیدانم"
هرگاه انسان به این مقام رسید روحش به انوار معرفت منور شده و پیمانه های دانش را لاجرعه، سر میکشد . خود چراغی میشود برای ره گم کردگان که مصداق بارز و عینی اش می شود بنیان کنگره. کسی می گفت : من 1000 تا کتاب خوانده ام و خیلی با سواد و فهمیده ام به او گفتند به اندازه ی میلیون ها کتاب که نخوانده ای بی سوادی پس ببین چقدر نادانی . انسان با تمام نقایص اخلاقی ، ناسپاس بودن ، نا شکر بودن و تخریب گری در همه ی حوزه ها باز هم ادعای خدایی و همه دانی میکند و تمام دستاورد هزاران ساله ی اجدادش چون ادیان ، فلسفه ، عرفان ، شخصیت ها و تاریخ را با تمسخر رد میکند .
علاج این تبختر و غرور دماغ آزار همان "نمیدانم "است .
تهیه مطلب : همسفر مریم نهرمیانی
کارگاه آموزشی خصوصی همسفران پروین اعتصامی
، ,ها ,ی ,نمیدانم ,چون ,هم ,قبل از ,ها و ,بعد از ,است چون ,ها ،
درباره این سایت